کد مطلب:148754 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

آخرین مرحله جنگ حسین در کربلا
با این كه حسین (ع) در آن روز نشان داد كه دارای قدرتی است بیش از قدرت سن او و آن توانائی از ایمان وی سرچشمه می گرفت، به تدریج بر اثر تیرهائی كه به او اصابت می كرد ضعیف می شد. نسل معاصر كه تفنگ و مسلسل و توپ را اسلحه میدان جنگ می بینند از اثر تیری كه با كمان پرتاب می شد بی اطلاع است و تصور می كند كه تیر فقط خراشی بر بدن وارد می آورد [1] تیری كه از فاصله نزدیك پرتاب می شد اگر به دست یك كماندار قوی پرتاب شده بود، زره را سوراخ می كرد و گر چه به مناسبت وجود زره خیلی در بدن فرونمی رفت اما مضروب را مجروح می نمود و هر گاه، آن تیرها پیاپی به مضروب اصابت می كرد او را از پا درمی آورد و در آن موقع حسین (ع) به تنهائی آماج سهام عده ای از كسانی شده بود كه در سپاه بین النهرین یك كمان و یك تركش پر از تیر داشتند. نمی گوئیم كه حسین (ع) آماج تمام كمانداران شد چون به قول ابن باجه، كماندارانی بودند كه تركش پر از تیر داشتند و به طرف حسین (ع) تیر نینداختند چون می دیدند ضرباتی كه بر او وارد می آید، آن قدر زیاد می باشد كه دور از جوانمردی است آن ها هم ضربتی بر او وارد بیاورند و وارد آوردن ضرباتی جدید بر او، نه برای آن ها افتخار دارد و نه سبب می شود كه فرمانده سپاه پاداشی به آن ها بدهد و همان بهتر كه دست خود را به خون مردی كه به تنهائی با یك سپاه می جنگید نیالایند در بعضی از تواریخ قرون اخیر نوشته شده كه آن قدر حسین (ع) آماج تیرها قرار گرفت كه از جلو و عقب چون خارپشت جلوه می كرد. معلوم است كه وقتی یك نفر به تنهائی آماج تیر افراد یك سپاه قرار بگیرد بدنش چون خارپشت می شود اما به نظر می رسد كه مورخین مزبور كه شیعه بوده اند خواسته اند كه خواننده را به ترحم درآورند معهذا در این كه حسین (ع) مورد اصابت تیرها قرار گرفت تردیدی وجود ندارد، چون مورخین قرون دوم و سوم و چهارم هجری نیز این موضوع را نوشته اند. اصابت تیرها از یك طرف، و شمشیر زدن حسین (ع) از طرف دیگر و فروریختن خون از زخم پیشانی كه یك چشم او را ناراحت می كرد وی را بسیار خسته نمود. بعضی از راویان شیعه مذهب نوشته اند كه در آن موقع كه حسین (ع)


بسیار خسته شد فرشتگان آمدند و به او گفتند كه ما از تو حمایت می كنیم و دشمنانت را در یك لحظه معدوم خواهیم كرد ولی حسین (ع) نپذیرفت. راویان شیعه مذهب دیگر گفته اند كه جن ها كه موجودات نامرئی اما غیر از فرشتگان هستند آمدند و به حسین (ع) پیشنهاد كردند كه برای حمایت وی با سپاه بین النهرین بجنگند.اما حسین (ع) پیشنهاد آن ها را برای جنگ نپذیرفت. لحظه ای آنهائی كه به حسین (ع) حمله می كردند دست از وی برداشتند چون دیدند كه خیلی خسته شده است. شاید یكی از آن ها گفت كه دست از او بردارید چون نزدیك است بمیرد و دیگران از وی تاسی كردند و دست از او داشتند. بدون شك در آن سپاه عده ای سلحشور صنفی و سرباز واقعی هم بوده اند و این گونه افراد وقتی ببینند كه حریف دیگر توانائی دفاع از خود را ندارد، وی را به حال خود می گذارند و ضربات دیگر را بر او وارد نمی كنند. در هر حال، لحظه ای دست از حسین (ع) برداشتند و او توانست چند تیر را كه نوك آن از زره گذشته بود از تن بیرون بیاورد و دور بیندازد. در آن موقع خون از همه جای حسین (ع) فرومی ریخت چون ضربات زیاد بر او وارد بود و شاید از فرط گرما و عرق ریختن درصدد برآمد كه زره خود را بگشاید و دور بیندازد. به روایتی خواست زره خود را بگشاید و با دامان جامه اش خون پیشانی و چشم را پاك كند. دیده شده است كه نوشته اند حسین (ع) در آن موقع زره خود را می گشود تا این كه بدن بدون حفاظ خود را آماج تیرها و ضربات شمشیر نماید ولی این نظریه منطقی نیست و اگر منظور حسین (ع) این بود كه بدن بدون حفاظ خود را آماج تیرها بكند در مقام دفاع برنمی آمد و بدون حفاظ دست بر دست می نهاد و مقابل سپاه بین النهرین می ایستاد تا این كه او را به قتل برسانند. او اگر دست بر روی دست می گذاشت و مقابل سپاه بین النهرین می ایستاد تا این كه وی را بقتل برسانند خودكشی كرده بود و مردان بزرگ دنیا خودكشی نمی كردند و نمی كنند برای این كه خودكشی فرار كردن از به انجام رسانیدن وظیفه است و حسین كه تصمیم گرفته بود برای پرنسیپ خود پیكار كند ضروری می دانست تا آخرین رمق كه دارد، پیكار نماید و خود را دست بسته، در معرض خطر كشته شدن قرار ندهد. دیگر این كه حسین (ع) اگر دست روی دست می نهاد و مقابل سپاه بین النهرین می ایستاد، دستگیر و اسیر می شد و او نمی خواست اسیر شود. با اطلاعی كه از روحیه حسین (ع) و اراده بدون تزلزل او در دست می باشد او زره را نمی گشود تا این كه بدن خود را بدون حفاظ مقابل ضربات شمشیر و نیزه و تیر سواران سپاه بین النهرین قرار بدهد. ولی ممكن است كه گرمای شدید و تعریق فراوان او را وادار كرده باشد كه زره را بگشاید و زره از طرف جلو گشوده می شد.

همین كه حسین زره خود را گشود یك تیر به او اصابت كرد و با این كه به زیر سینه اصابت نمود چون زره باز شده بود تیر به مقدار زیاد در بدن فرورفت، بعضی نوشته اند كه آن تیر از كمان خولی بن یزید اصبحی جستن كرد و برخی تیرانداز را دیگری دانسته اند. زخم هائی كه مستقیم بر شكم وارد بیاید و امعاء را سوراخ یا قطع كند دردآور


است و حسین (ع) كه زخم های بسیار برداشته بود و از همه جای بدنش خون فرومی ریخت نتوانست درد شدید اصابت تیر بر شكم را تحمل نماید و از آن به بعد مقدمه كشته شدن حسین (ع) فراهم گردید طبق این روایت جنگ حسین، سوار بر اسب بالدار (ذوالجناح)، بعد از دفاع عمومی او در قبال تمام سپاه بین النهرین بود.

ولی گفتیم روایتی دیگر وجود دارد كه حسین (ع) پیاده به میدان جنگ رفت و سربازانی هم كه به او حمله كردند پیاده بودند. به موجب این روایت حسین، به تنهائی با تمام پیادگان جنگید و زخم های متعدد برداشت تا این كه بر حسب آنچه در فوق گفته شد تیری به طور مورب بر پیشانی اش اصابت كرد و آن گاه نیزه ای در تهی گاهش فرورفت و پس از آن تیری به شكمش اصابت كرد و تیر اخیر حسین (ع) را بی تاب نمود. قسمت ضعیف این روایت در این است كه سپاه بین النهرین به تصدیق تمام مورخین قدیم یك سپاه سوار بود و سپاه سوار با اسب می جنگید مگر این كه گفته شود كه سواران بری این كه با حسین (ع) بجنگند از اسب ها پیاده شدند كه این هم منطقی نیست چون سربازان در حالی كه سوار بر اسب بودند زودتر می توانستند حسین را به قتل برسانند. مگر این نظریه پیش بیاید كه چون فرمانده سپاه بین النهرین گفته بود كه حسین (ع) را زنده دستگیر كنند عده ای از سواران پیاده شدند تا این كه بتوانند وی را دستگیر نمایند و اگر چنین باشد باز این سئوال به ذهن تبادر می كند كه چرا حسین (ع) كه هنگام جنگ تن به تن سوار بر اسب پیكار می كرد بعد از این كه حمله عمومی سپاه بین النهرین آغاز گردید از اسب پیاده شد و نبرد پیاده را ترجیح داد. روایات مربوط به این كه حسین (ع) پیاده در مقام دفاع از سپاه بین النهرین برآمد معدود است و روایات مربوط به این كه حسین (ع) سوار بر اسب جلوی حمله سپاه بین النهرین را گرفت زیاد و چند نفر از دسته اخیر می گویند بعد از این كه اسب حسین (ع) كشته شد وی مجبور گردید كه پیاده از خود دفاع كند.

جنگ تنهای حسین با یك سپاه، كه به قول اكثر مورخین در مرحله اول سوار بر اسب بود و بعد از آن پیاده شد یكی از پیكارهای برجسته اعصار گذشته است. گر چه در هر یك از نبردهای تن به تن گذشته، هر كس كه به میدان كارزار می رفت تنها بود و به طور كلی هر كس كه به سوی مرگ می رود تنها است ولی اهمیت معنوی پیكار حسین (ع) در این بود كه وی آخرین مرد كاروان خود به شمار می آمد كه مرگ را به تنهائی استقبال می نمود دیگران كه قبل از حسین (ع) از كاروان او جدا شدند و به میدان رفتند این قدر وسیله تسلی داشتند كه به خود بگویند آن عده كه باقی می مانند انتقام آن ها را خواهند گرفت. اما حسین آن وسیله تسلی را نداشت. مردانی كه قبل از وی به سوی میدان نبرد می رفتند مورد تشویق و تحسین دوستان خود قرار می گرفتند ولی مردی نبود كه حسین (ع) را تشویق و تحسین كند و او می دانست كه پس از وی كسی نیست كه انتقامش را بگیرد. كشته شدن حسین (ع) مانند هر كشته شدن یك فاجعه بود اما فاجعه ای استثنائی و بعد از چهارده قرن یك مورخ بی طرف آن فاجعه را به شكل یك كوه طویل و مرتفع می بیند كه فاجعه جنگ های دیگران در عقب آن پنهان است و به چشم نمی رسد. برجسته ترین محمل كه


این فاجعه را بزرگ كرد این بود كه برای حفظ جان صورت نگرفت و منظور مادی هم در آن نبود و حتی حسین (ع) علاقه نداشت با این فداكاری نام خود را باقی بگذارد و دیگران نام او را حفظ كردند و باقی گذاشتند.

تیر خولی بن یزید اصبحی چون بر شكم حسین (ع) وارد آمده بود او را بی طاقت كرد و چند لحظه خم شد و دیگران كه ضعف او را دیدند خود را آماده كردند كه زنده وی را دستگیر كنند. حسین (ع) كه نمی خواست دستگیر شود تیر را از شكم بیرون آورد و دور انداخت و بدون این كه فرصت بكند جلوی زره را ببندد به جنگ ادامه داد. اما دیگر توانائی چند دقیقه قبل را نداشت و بازویش شمشیر را با سرعت به حركت درنمی آورد و نمی توانست به طور موثر از خود دفاع كند و چون جلوی زره باز بود یك نیزه در شكمش، كنار محلی كه تیر به آنجا اصابت كرده بود فرورفت. این ضربت كار حسین (ع) را ساخت معهذا چون نمی خواست دستگیر شود، با ضعف زیاد، شمشیر خود را به حركت درمی آورد. تا آن موقع، به طوری كه دیدیم حسین (ع) نگذاشته بود كه او را محاصره كنند. ولی از آن به بعد چون نمی توانست با سرعت از نقطه ای به نقطه دیگر برود محاصره شد و چند ضربت از عقب بر او وارد آوردند و افتاد. عمر بن سعد گفته بود چون او را زنده دستگیر نكردیم باید سرش را برای حاكم عراقین بفرستیم تا این كه بداند ماموریتی كه به ما داده بود به انجام رسیده است. دو نفر كه هر دو از امرا بودند، بعد از افتادن حسین (ع) بانگ زدند كه سربازان دور شوند تا این كه آن ها بتوانند سر حسین (ع) را از پیكرش جدا نمایند. یكی از آن دو (خولی بن یزید اصبحی) بود و دیگری (شمر بن ذی الجوشن ضبابی). آن دو نفر به كمك یكدیگر سر از بدن حسین (ع) جدا كردند و آن را بر نیزه ای بلند زدند و برخی از مورخین متاخر نوشته اند كه پس از این كه سر حسین بر نیزه به چشم سربازان سپاه بین النهرین افتاد سه مرتبه با صدای بلند گفتند الله اكبر و با آن سه تكبیر از كشته شدن حسین (ع) ابراز شادی كردند ولی این روایت در كتب مورخین قرون دوم و سوم و چهارم هجری دیده نمی شود. دیدیم كه (آل بویه)) وقتی درصدد برآمد كه مذهب تشیع را توسعه بدهد فقط از شرح كشته شدن حسین و خویشاوندان و دوستانش استفاده كردند و فاجعه بزرگ كشته شدن حسین و خویشاوندان و دوستانش، آن قدر موثر بود كه آل بویه برای توسعه مذهب شیعه، احتیاج به وسیله دیگر نداشتند و هرگز زور به كار نبردند. ما دیدیم كه عده ای از مورخین كه شرح كشته شدن حسین (ع) را در كربلا نوشتند شیعه نبودند، معهذا، تحت تاثیر فاجعه بزرگ روز جمعه دهم محرم سال شصت و یكم هجری قرار گرفتند و شرح كشته شدن حسین (ع) را به تفصیل نقل كردند. بر فرض مثال ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الكوفی معروف به (ابن قتیبه) كه در سال 270 هجری در سن شصت و هفت سالگی فوت كرد شیعه نبوده معهذا در كتابهای خود شرح كشته شدن حسین (ع) و خویشاوندان و یارانش را نوشته است. ابوعبدالله شمس الدین محمد بن احمد ذهبی معروف به (ابن قایماز) كه در سال 748 هجری قمری در سن 75 سالگی زندگی را بدرود گفت شیعه نبوده ولی خبرهای مربوط به كشته شدن حسین (ع)


را در كربلا در كتابهای خود نوشته چون آن فاجعه آن قدر در نظرش بزرگ جلوه كرده كه نمی توانسته است از ذكر آن در كتب خویش خودداری نماید. در قرون ششم و هفتم هجری چهار مرد دانشمند و مورخ می زیسته اند كه اسم هر چهار نفر (ابن قدامه) است و به این اسم معروف گردیدند هیچ یك از آن ها مذهب شیعه نداشته اند معهذا شرح وقایع كربلا در كتب سه نفر از آن ها دیده می شود. با این كه ما از مآخذ متعدد استفاده كرده ایم كه در این بحث، به تدریج از نظر خوانندگان گذشت نتوانسته ایم به تمام مآخذی كه شرح زندگی آخرین سال حیات حسین (ع) در آنها نوشته شده دسترسی پیدا كنیم ولی می توانیم بگوئیم كه آن قدر دانشمندان و مورخین سایر فرقه های اسلامی راجع به حسین (ع) نوشته اند، دانشمندان و مورخین شیعه، آن قدر اخبار مربوط به حسین (ع) را ننوشته اند و این نبوده جز این كه فاجعه كشته شدن حسین (ع) و خویشاوندان و دوستانش در كربلا آن قدر بزرگ بود كه دانشمندان و مورخین فرقه های سنی نتوانسته اند از آن بگذرند. تا امروز فهرستی از ماخذهای تاریخی مربوط به حسین (ع) فراهم نشده و خود شیعیان هم تا امروز درصدد تهیه آن فهرست برنیامده اند یا اگر تهیه كرده اند ما از آن بدون اطلاع هستیم و اگر روزی آن فهرست تهیه شود و محققین بدانند كه اطلاعات و اخبار مربوط به حسین (ع) را در كجا خواهند یافت تحقیق درباره زندگی آخرین سال حیات حسین (ع) از آن چه ما كرده ایم فراتر خواهد رفت.


[1] براي ثبوت تاثير تير كمان در ميدان جنگ همين كافي است كه گفته شود بنابر نوشته مجله (تايم) چاپ آمريكا مورخ پنجم جولاي 1971، صفحه چهاردهم، ارتش آمريكا، تير كمان را جزو اسلحه جنگي وارد ميدان كارزار كرد و گويا كمان هاي جديد ارتش آمريكا از نوع (تيمور باليك) مي باشد و تير، با يك نوع فنر پرتاب مي شود - مترجم.